کلبه عشق

کلبه عشق

خیالت برم داشته کجا بگذارد معلوم نیست
کلبه عشق

کلبه عشق

خیالت برم داشته کجا بگذارد معلوم نیست

شعر

منو این حجم سکوت 

منو خاکستر بارون که نشسته رو تنم 

میخوام از اینجا برم 

برسم شهری که اسممو فریاد بزنم  

یه روز از اینجا میرم دلو به جاده میزنم  

من میخوام همه بدونن این تن خسته منم 

 

  

 

مثل خودت عاشق جاده بودم  

چشمامو بستمو مسافر شدم  

دل به دلم دادی که ریختم بهم  

دس رو موهام کشیدی شاعر شدم 

 

 

 

 

 مثل وقت هایی که یهو بادکنکی  میترکه  

بعضی وقتا دلای ما الکی میترکه

 

 

خنده هامونو گرفتنو نمردیم  

ولی اشکو از کسی بگیری طفلکی میترکه 

  

 

چرخا میچرخه واسه هر کی نمکدونو شکست  

عوضش چرخای چرخ نمکی میترکه 

 

 

هر دقیقه حرفاشون روحمو قلقلک میده

 ته قصه آدم قلقلکی میترکه 

 

 

این غزل ادامه داره اما حال من بده 

بعضی وقتا دلای ما الکی میترکه 

 

 

 

من مرد میشم از درد   

من مرد میشم ازدود 

وقتی بجای دستات  

سیگار مرحمم بود 

 

 

 

خسته شدم از این همه دورویی و نیرنگ 

یکرنگی کودکانه میخواهم 

ای مرگ از ان لبان خاموشت  

یک بوسه جاودانه میخواهم      (فروغ)

 

 

 

آری آغاز دوست داشتن است  

گرچه پایان راه ناپیداست  

من به پایان دگر نیندیشم 

که همین دوست داشتن زیباست     (فروغ) 

 

 

 

آن کس که تومیجویی  

کی خیال تو به سر دارد 

بس کن این ناله وزاری را 

بس کن ائ یار دگر دارد            (فروغ)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد